آیه 31 سوره مائده
<<30 | آیه 31 سوره مائده | 32>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آن گاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال حفر نماید تا به او بنماید چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان کند. (قابیل) گفت: وای (بر من) آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟ پس (برادر را به خاک سپرد و) از این کار سخت پشیمان گردید.
پس [در کنار جسد برادرش سرگردان بود که] خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را می کاوید تا به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را پنهان کند. [با دیدن حرکات کلاغ] فریاد زد: وای بر من! آیا ناتوان و عاجز بودم از اینکه مانند این کلاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم؟! نهایتاً از پشیمانان شد.
پس، خدا زاغى را برانگيخت كه زمين را مىكاويد، تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند. [قابيل] گفت: «واى بر من، آيا عاجزم كه مثل اين زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم؟» پس از [زمره ]پشيمانان گرديد.
خدا كلاغى را واداشت تا زمين را بكاود و به او بياموزد كه چگونه جسد برادر خود پنهان سازد. گفت: واى بر من، نتوانم همانند اين كلاغ باشم و پيكر برادرم را دفن كنم. و در زمره پشيمانان درآمد.
سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین، جستجو (و کندوکاو) میکرد؛ تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند. او گفت: «وای بر من! آیا من نتوانستم مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوایی، و بر اثر فشار وجدان، از کار خود) پشیمان شد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
غراب: زاغ، پرنده ايست شبيه به كلاغ داراى منقار و پاهاى سرخ. هاكس در قاموس خود گويد: از كلاغ بزرگتر است. در تورات نيز آمده است.
يبحث: بحث: كاويدن، جستجو كردن. «يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ» يعنى زمين را مى كاويد، «بحث فى التراب: حفرها».
يوارى: مواراة: پوشانيدن و مستور كردن، «يوارى» مستور مى كند.
سوأة: جنازه، جسد. سوء (بفتح اول) بدى. سوأة: چيزى كه آشكار شدنش ناخوش آيند است. به جسد سوأة گفته شده؛ زيرا آشكار شدنش بر قاتل ناپسند بود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ «31»
پس خداوند، زاغى فرستاد كه زمين را مىكاويد، تا به او نشان دهد كه چگونه كشتهى برادرش را بپوشاند (و دفن كند. قابيل) گفت: واى بر من! آيا عاجزم از اينكه مانند اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟ سرانجام او از پشيمانان شد.
نکته ها
قابيل كه مرتكب قتل برادر شد، چون ديد درّندگان سراغ جسد او مىآيند، آن را به دوش كشيد، امّا سودى نديد و هم چنان متحيّر بود. امّا همين كه كار زاغ را در دفن كشته زاغ ديگرى ديد، آموخت كه جسد برادر را دفن كند.
«غراب»، به معناى كلاغ است. «1»
انسانهاى اوّليه بسيار بىتجربه بودند، ولى خداوند دائماً لطف خود را از راههاى گوناگون به انسان سرازير كرده است.
امام سجاد عليه السلام فرمودند: خداوند دو زاغ فرستاد تا با هم درگير شوند ويكى ديگرى را كشت سپس قاتل با منقار خود گودالى حفر كرد و كشته را دفن كرد. «2»
«1». قاموس قرآن.
«2». تفاسير برهان وراهنما.
جلد 2 - صفحه 280
امام سجاد عليه السلام فرمودند: «و الذّنوب التّى تورث النّدم قتل النّفْس» از گناهانى كه سبب ندامت مىشود، كشتن انسان بىگناه است. «1»
پیام ها
1- گاهى حيوانات مأمور الهىاند و حركت آنان به فرمان او و در مسيرى است كه او مىخواهد. «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً»
2- بسيارى از معلومات بشر، از زندگى حيوانات الهام گرفته است. فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ ... لِيُرِيَهُ
3- انسان بايد همواره در پىآموختن باشد. اصل، آموختن و يادگيرى است، از هر طريقى، گرچه از طريق حيوانات باشد. فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً ... لِيُرِيَهُ
4- خداوند، گاهى انسان را با حيوانات كوچك آموزش مىدهد تا بفهماند زاغ هم مىتواند وسيلهى آموزش انسان باشد، پس نبايد مغرور شد. غُراباً ... لِيُرِيَهُ
5- جسد مرده را بايد در زمين دفن كرد (در محفظه قراردادن، موميايى كردن، سوزاندن و ... صحيح نيست). فِي الْأَرْضِ ... يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ
6- دفن كفار واجب نيست، مردهى انسان مؤمن نيز كرامت دارد ونبايد خوراك حيوانات شود، بلكه بايد دفن شود. «يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ»
7- ندامت، نشانهى حقّطلبى فطرتهاست. «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ (31)
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ: پس فرستاد خدا زاغى را كه مىكند زمين را به منقار و پاهاى خود. عياشى در ذيل حديثى روايت كند از حضرت صادق عليه السّلام سبب قتل قابيل، هابيل را پرسيدند. فرمود: بدرستى كه خداى تعالى وحى فرمود به آدم عليه السّلام اينكه وصيت را به هابيل واگذارد. قابيل بزرگتر بود. چون مطلع شد غضب نمود گفت: من سزاوارترم به كرامت و وصيت.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 69
پس امر به قربان شد. چون قربانى قابيل قبول نشد حسد برد بر هابيل، او را كشت. «1» ثعلبى در تفسير خود گويد: چون او را كشت، ندانست كه با او چه كند تا مخفى شود؛ چه اول مردهاى بود از بنى آدم، پس در چيزى پيچيده، چهل روز به پشت گرفته به هر طرف مىگشت. ابن عباس گفته: يك سال او را مىكشيد تا بوى گرفت، و سباع و طيور بر قابيل حمله كردند تا چون بيفكند بخورند. قابيل تنگ آمد. پس فرستاد خدا زاغى را كه مىكند زمين را به منقار و پاهاى خود تا حفرهاى بكند. «2» لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ: تا بنمايد قابيل را چگونه بپوشاند جثه برادر خود را. مروى است كه « «3»» حق تعالى دو زاغ را ملهم ساخت تا با يكديگر مقاتله كردند. يكى ديگرى را كشت و بعد به منقار و چنگال خود حفرهاى كند و زاغ مرده را بياورد و در آن حفره نهاد و خاك بر آن ريخت تا مخفى شد. قابيل چون آن حال را مشاهده كرد. قالَ يا وَيْلَتى:
گفت از روى جزع و تحيّر كه: واى بر من اى هلاكت من حاضر شو كه اكنون وقت حضور توست. بعد از آن بر سبيل تعجّب و تحسّر گفت: أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ: آيا عاجز شدم از آنكه باشم مانند اين غراب در اين عمل. فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخِي: پس بپوشم جسد برادر خود را، يعنى مهتدى نشدم به آنچه اين زاغ به آن راه يافته بود. القصه قابيل به همان طريق كه آن زاغ، زاغ مرده را در خاك كرد، جسد برادر را دفن كرد. فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ: پس گشت از پشيمانان از قتل او، چه به جهت آن، مشقت بسيار به او رسيد، كه تحير باشد، و تحمل جسد يك سال و احتياج به تعليم زاغ و سياهى رنگ او و تبرّى ابوين از او. و پشيمانى او از قتل هابيل نبود، چه اين، عين توبه و مستلزم مغفرت است، بلكه پشيمانى او بر حمل بود كه چرا او را در همان روز دفن نكردى تا اين صدمه نكشيدى؛ يا ندامت او به جهت اين بود كه مردود مردمان و مطرود پدر شد، نه به جهت قتل مانند كسى كه ترك خمر كند بسبب دفع صداع يا نادم
«1» عياشى، جلد اوّل، صفحه 312، حديث 83.
(2 و 3) مجمع البيان ج 2 ص 185.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 70
بود بر موت برادر نه بر ارتكاب ذنب و نه بر قتل برادر. ابن عباس گويد: چون قابيل هابيل را كشت، ميوههاى درختان مكه ترش و درختها پر از خار گشت و آبها تلخ و زمين پر از گرد و غبار شد. آدم عليه السّلام چون اين را ديد گفت: البته در زمين حادثهاى رخ داده. به زمين هند كه رسيد، هابيل را كشته ديد. جزع بسيار كرد و از براى او مرثيه خواند به زبان سريانى. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ (31)
ترجمه
پس برانگيزانيد خداوند زاغى را كه كاوش ميكرد در زمين براى آنكه بنمايد او را كه چگونه بپوشد جسد برادرش را گفت اى واى بر من آيا نتوانستم من كه باشم مانند اين زاغ پس بپوشم جسد برادرم را پس گرديد از پشيمانان.
تفسير
در اين هنگام خداوند دو زاغ را مأمور فرمود كه با يكديگر نزاع نموده يكى از آنها ديگرى را كشت و زمين را با چنگال خود كند و جسد آن را دفن نمود قابيل از آن زاغ تعليم گرفت و بدن برادر را بخاك سپرد و اين سنت از آن روز باقى ماند كه اموات را دفن نمايند و بسوى پدر مراجعت نمود حضرت آدم (ع) جوياى پسر ديگر خود شد قابيل گفت مگر من مسئول او بودم آدم (ع) فرمود بيا برويم در محل قربانى و بقلب آن حضرت خطور نمود كه قابيل چه كرده چون بآن مكان رسيدند امر ظاهر گرديد و آن زمين را لعنت فرمود و مأمور شد بلعن قابيل و ندائى بگوش قابيل رسيد كه ملعون شدى براى كشتن برادرت و براى اين زمين خون را بخود فرو نميبرد و چون آدم از آن مكان
جلد 2 صفحه 201
مراجعت نمود چهل شبانه روز بر هابيل گريه كرد و چون امر بر او دشوار شد بخدا شكايت نمود پس باو وحى رسيد از جانب خداوند كه من پسر ديگرى بتو عطا ميكنم كه جانشين هابيل باشد پس حوا براى آدم پسر پاكيزه مباركى آورد و چون روز هفت رسيد خداوند بآدم وحى فرمود كه اين پسر را من بتو هبه نمودم نام او را هبة اللّه بگذار آنچه عرض شد بر طبق روايت قمى از حضرت سجاد است و از روايت اكمال از حضرت باقر (ع) استفاده ميشود كه قابيل اول كسى بود كه آتشكده بنا نمود باغواى شيطان و گفت آنقدر آتش را عبادت ميكنم تا قربانى مرا قبول نمايد و از روايت عياشى از آنحضرت استفاده ميشود كه او توبه نكرد لذا تا روز قيامت بحرارت آفتاب و برودت زمهرير معذب است و در آنروز بجهنم ميرود بنابر اين معلوم ميشود ندامتش از اين عمل نه براى توبه بوده بلكه براى آن بوده كه بمقصود نرسيد و از چشم پدر و مادر افتاد و ملعون بلعنت حق و خلق گرديد و كلمه سوئة در آيه شريفه بمعنى چيزى است كه شخص از مشاهده آن بدش ميآيد لذا بر عورت و بدن ميت اطلاق ميشود و كلمه ويل و ويله بمعنى هلاكت است كه اضافه بياء متكلم ميشود و بدل بالف ميگردد و در موقع تحير و مخاطره هلاكت استعمال مينمايند و بعضى از مفسرين تصور نمودهاند سوئه در اينجا بمعنى عورت است و گفتهاند جسد هابيل برهنه بوده است با آنكه واضح است كه ستر عورت حفر زمين لازم ندارد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً يَبحَثُ فِي الأَرضِ لِيُرِيَهُ كَيفَ يُوارِي سَوأَةَ أَخِيهِ قالَ يا وَيلَتي أَ عَجَزتُ أَن أَكُونَ مِثلَ هذَا الغُرابِ فَأُوارِيَ سَوأَةَ أَخِي فَأَصبَحَ مِنَ النّادِمِينَ (31)
پس خداوند فرستاد كلاغي را که زمين را بشكافد و باو نشان دهد که چگونه جثّه برادرش را پنهان كند گفت اي واي بر من آيا عاجز هستم اينكه بوده باشم مثل اينکه كلاغ پس پنهان كنم جثّه برادرم را پس صبح كرد در حالتي که از پشيمانان بود فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً نظر به اينكه نوع افراد بشر معتقد هستند حتي حكماء
جلد 6 - صفحه 347
قديم که ذوي العقول و الشعور منحصر بجنّ و انس و ملك است لذا بعث غراب و ارسال هدهد و تكلم مور را از باب اعجاز و خارق عادت ميدانند لكن آنچه از آيات شريفه قرآن و نصوص آن و اخبار متواتره در موارد مختلفه استفاده ميشود که تمام موجودات علوي و سفلي حتي جمادات از ارض و سماء عقل و شعور و معرفت بخدا و رسول و امام دارند و سجده ميكنند و اطاعت مينمايند و مورد تكليف هستند هر كدام در خور استعداد خود حتي مورد وحي الهي هستند مثل نحل پس بعث غراب بر خلاف موازين عقل و عادت نيست.
يَبحَثُ فِي الأَرضِ يبحث بمعني شكافتن است که زمين را بمنقار و پنجه خود شكافت و حفرهاي نمود و جثّه غراب ديگري را که كشته بود او را يا مرده بود زير خاك پنهان نمود و بقابيل عملا نشان داد که اينکه نحوه جثّه برادرت را بخاك بسپار چون اول ميّتي بود از انسان و قابيل متحيّر بود که جثّه او را چه كند که از خوردن سباع و طيور محفوظ ماند و تعفن و بوي او ظاهر نگردد.
لِيُرِيَهُ كَيفَ يُوارِي سَوأَةَ أَخِيهِ موارات پنهان كردن زير خاك است و تعبير بسوأة يا بواسطه آنست که بدن بو افتاده بود يا بمناسبت عورت او و سوأة عبارت از چيزيست که انسان بنظر كردن بآن اشمئزاز و انزجار پيدا كند.
قالَ يا وَيلَتي واي بحال من که از يك غراب پستتر باشم و ندانم جثه برادر را چكنم أَ عَجَزتُ أَن أَكُونَ مِثلَ هذَا الغُرابِ آيا عاجز هستم اينكه مثل اينکه غراب باشم و ندانم چكنم فَأُوارِيَ سَوأَةَ أَخِي پس پنهان كنم بد منظرهگي بدن برادر خود را پس پنهان كرد و او را دفن نمود، و از اينجا استفاده ميشود که دفن موتي در زير خاك از ابتداء خلقت بشر بلكه در حيوانات بامر الهي بوده پس كساني که ميسوزانند يا در صندوق بسته ميگذارند يا در دريا مياندازند يا موميا ميكنند تمام بر خلاف دستور الهي است.
جلد 6 - صفحه 348
فَأَصبَحَ مِنَ النّادِمِينَ اينکه ندامت نه ندامت از معصيت باشد تا توبه باشد و البته مورد قبول بشود مثل توبه پدرش از خوردن شجره منهيه بلكه ندامت از دچار شدن بنكبت اينکه عمل مثل قمارباز که تمام اموالش را ببازد پشيمان ميشود از قمار که اگر برده بود پشيمان نبود و مثل زاني که بمرض سفليس گرفتار ميشود که اگر نميشد پشيماني نداشت و مثل يزيد که پس از اينكه باعث رسوايي او شد و انقلاب در مملكتش گفت قبّح اللّه إبن مرجانة ما كنت راضيا بقتل الحسين و امثال اينها بسيار است، و از بعض اخبار استفاده ميشود نسل قابيل باقي بود تا زمان نوح تمام بطوفان هلاك شدند و منقرض گرديدند و بشري که باقي بود از شيث و هابيل هستند و نيز دارد که حضرت آدم جثّه هابيل را پيدا كرد و بدستور الهي غسل داد و كفن كرد و بر جنازه او نماز گذارد و 35 تكبير گفت و خداوند 30 تكبير را برداشت و پنج تكبير واجب كرد و در بعض موارد هفت تكبير گفته شده پس از آن دفن نمود و حضرت آدم چهل روز براي هابيل گريه كرد خداوند بعوض هابيل شيث را باو عنايت فرمود لذا ملقب شد بهبة اللّه و در بعض اخبار هبة اللّه فرزند هابيل بود و او غير شيث است و اولاد آدم از نسل اينکه دو بزرگوار است و از آدم تا نوح اوصياء آدم بودند و تمام مقام نبوت داشتند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 31)
- در روایتی از امام صادق علیه السّلام نقل شده، هنگامی که قابیل برادر خود را کشت، او را در بیابان افکنده بود، و نمی دانست چه کند؟ چیزی نگذشت که درندگان به سوی جسد هابیل روی آوردند، در این موقع همانطور که قرآن می گوید:
«خداوند زاغی را فرستاد که خاکهای زمین را کنار بزند (و با پنهان کردن جسد بی جان زاغ دیگر، و یا با پنهان کردن قسمتی از طعمه خود، آنچنان که عادت زاغ است) به قابیل نشان دهد که چگونه جسد برادر خویش را به خاک بسپارد» (فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً یبحَثُ فِی الأَرضِ لِیرِیهُ کیفَ یوارِی سَوأَةَ أَخِیهِ).
سپس قرآن اضافه می کند در این موقع قابیل از غفلت و بی خبری خود ناراحت شد و «فریاد برآورد که ای وای بر من؟ آیا من باید از این زاغ هم ناتوان تر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن کنم» (قالَ یا وَیلَتی أَ عَجَزتُ أَن أَکونَ مِثلَ هذَا الغُرابِ فَأُوارِیَ سَوأَةَ أَخِی).
اما به هر حال «سر انجام از کرده خود نادم و پشیمان شد» (فَأَصبَحَ مِنَ النّادِمِینَ). البته این ندامت دلیل بر توبه او از گناه نخواهد بود.
در حدیثی از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «خون هیچ انسانی به ناحق ریخته نمی شود مگر این که سهمی از مسؤولیت آن بر عهده قابیل است که این سنت شوم آدمکشی را در دنیا بنا نهاد».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم